عشق تا شکوه ز تاریکی این دنیا کرد دستِ حق پنجرهی رحمت خود را وا کرد
ناگهان قافله سالارِ سرآمد، آمد عشق یکباره چنین گفت: محمد(ص) آمد
آمد آن مرد امینی که خدا یارش بود و صداقت همه جا تشنهی دیدارش بود
آمد و غنچهی امید شکوفاتر شد ذهن آئینه پُر از بال و پرِ باور شد
هر کسی دید تو را عاشقِ گفتارت شد "چشم بیمار تو را" دید و گرفتارت شد
نظرات شما عزیزان: